چه آرامِ جانی ست قُم... با گلدسته ها و صحن ها و رواق هایی که لُکنت کلام را می برند و ردّ نوری که به داد دلت می رسد.
چه رخصت عاشقانه ایست زیارت خیرالنّسا عالم... با کتیبه های آسمانی و قطره قطره ی بارانی که نگاهت را می شویند.
رسیدن به دُردانه ی امام هفتمین، رسیدن به بهشت است. رسیدن به مشهد الرضاست. مگر نه اینکه این شهر، گنبد و گلدسته و سنگ دیواره های مرمر سبزی دارد که از شفیعه محشر می گویند و از خواهری که، هجرت کرده است.
اینجا دارالشفای زمین است و دروازه ی فردوس و حضرتی دارد که مرضیه است و ضریح اش در رفت و آمد ملائک...
چه آرامِ جانی ست قُم... چه آرامِ جانی ست زیارتگاه حضرت فاطمه ی معصومه... نفس، نفسِ دیگری ست اینجا. روشنایی دیگری ست. آغاز دیگری ست.
نظر شما